همراهی توکیو با ترامپ علیه چین؟

شب ۲۴ نوامبر، شی جین‌پینگ با دونالد ترامپ، تلفنی گفت‌وگو کرد. پس از آن، به درخواست ترامپ، رهبران آمریکا و ژاپن نیز یک تماس تلفنی انجام دادند. نکته قابل تأمل این است که دو طرفِ آمریکا و ژاپن هیچ‌گونه اطلاعاتی درباره محتوای این گفت‌وگو منتشر نکرده‌اند. زمانی که از نخست وزیر ژاپن، سانائه تاکایچی، پرسیده شد آیا مسئله تایوان در این گفت‌وگو مطرح شده است یا خیر، او با این بهانه که «جزئیات قابل افشا نیست» از پاسخ‌گویی طفره رفت. در فاصله‌ای کمتر از یک ماه پس از دیدار بوسان، رؤسای‌جمهور چین و آمریکا دوباره تماس گرفته‌اند؛ این اقدام چه پیامی را منتقل می‌کند؟ چرا ترامپ در این مقطع خود پیش‌قدم شد و با ژاپن تماس گرفت؟ این مسئله تا چه حد محاسبات ژاپن را تحت تأثیر قرار خواهد داد؟

به گزارش تحریریه، وب‌سایت گوانچا(观察) در گفت‌وگویی با هوانگ جینگ(黄靖 دانشمند برجسته بین‌المللی در زمینه استراتژی، دیدگاه‌های او را در این‌باره جویا شده است. هوانگ جینگ استاد ممتاز دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای، رئیس مؤسسه مطالعات آمریکا و منطقه اقیانوس آرام، و همچنین کارشناس ویژه انجمن چین است.

گوانچا: در دو روز اخیر، تمرکز رسانه‌های داخلی و خارجی بر دو تماس تلفنی بوده است؛ ۲۴ نوامبر گفت‌وگوی شی جین‌پینگ با دونالد ترامپ، و بلافاصله پس از آن تماس ترامپ با نخست‌وزیر ژاپن، سانائه تاکایچی. اگرچه محتوای گفت‌وگوی رهبران آمریکا و ژاپن افشا نشده است، اما تحلیلگران به شدت پیگیر پیام‌های پشت این دو تماس هستند. نظر شما چیست؟

هوانگ جینگ: یکی از زمینه‌های تماس اخیر میان رؤسای‌جمهور چین و آمریکا، اظهارات تحریک‌آمیز و دخالت‌آمیز سانائه تاکایچی در امور داخلی چین بود؛ اظهاراتی که در واقع باعث سه‌گانه‌ای از نگرانی‌ها در واشنگتن شد.

لایه نخست این است که ترامپ در ابتدا بر این باور بود که در دیدار بوسان میان رؤسای‌جمهور چین و آمریکا گفت‌وگوها خوب پیش رفته، جهت‌گیری همکاری مشخص شده و هر دو طرف بر ضرورت توسعه باثبات روابط چین و آمریکا تأکید کرده‌اند. اما بلافاصله پس از آن، دور تازه‌ای از اقدامات تحریک‌آمیز سانائه تاکایچی باعث شد روابط چین و ژاپن دچار تنش شود و چین نیز واکنشی قاطع نشان داد. بنابراین ترامپ طبیعتاً نگران شد که مبادا چین تصور کند آمریکا پشت سر ژاپن ایستاده و این می‌تواند همکاری‌های دوجانبه چین و آمریکا را تحت تأثیر قرار دهد.

لایه دوم این است که می‌دانیم اقدامات تحریک‌آمیز اخیر سانائه تاکایچی نه‌تنها آزمونی برای چین بود، بلکه واشنگتن را نیز نشانه می‌رفت و حتی تلاشی برای تغییر نظم بین‌المللی پساجنگ جهانی به شمار می‌رفت. همه می‌دانند که پس از بازگشت ترامپ برای دور دوم ریاست‌جمهوری، راهبرد سیاست خارجی او دوباره به جکسونیسم گرایش یافته و از ویلسونیسم—که محور آن بر ایجاد و حفظ اتحادها است—فاصله گرفته است. از نگاه او، اتحادها فایده چندانی ندارند و فقط برای آمریکا بار اضافی ایجاد می‌کنند؛ این موضوع در روابط فراآتلانتیک به‌وضوح دیده می‌شود. بنابراین او می‌خواهد به بازی بزرگ میان قدرت‌ها بازگردد و منابع دیپلماتیک و استراتژیک آمریکا را بر چین و روسیه متمرکز کند.

ژاپن، به‌عنوان متحد آمریکا، در چنین شرایطی به‌طور غریزی احساس نگرانی می‌کند. اگر بخواهیم مثالی بزنیم: پیشتر آمریکا مانند یک کشتی بزرگ بود که برای ژاپن بلیت صادر می‌کرد، امنیتش را تضمین می‌کرد و حتی باعث رونق اقتصادی‌اش می‌شد. حالا با ظهور چین به‌عنوان یک کشتی بزرگ‌تر که صید بیشتری از آن به دست می‌آید، همه متحدان آمریکا ناگزیر شده‌اند به چین نزدیک شوند و برای منافع اقتصادی بیشتر به سمت این «کشتی» جذب شوند. نتیجه این شده که امنیتشان را از آمریکا می‌گیرند اما وابستگی اقتصادی‌شان روزبه‌روز به چین بیشتر می‌شود. اگر آمریکا همچنان امنیت آن‌ها را تضمین کند، می‌توانند از هر دو طرف سود ببرند و وضعیتی راحت داشته باشند. اما با افزایش تنش میان چین و آمریکا، شرایط برای این کشورها سخت‌تر شده است؛ و اکنون که ترامپ ناگهان می‌گوید: «من دیگر از شما مراقبت نمی‌کنم، از کشتی من پیاده شوید»، ژاپن به‌شدت دچار هراس شده است.

درباره سخنان سانائه تاکایچی در پارلمان ژاپن، من این موضوع را صرفاً نظر ناپخته شخصی او یا لغزش زبانی نمی‌دانم. این اقدام، یک آزمون دقیقاً طراحی‌شده از سوی کل جریان راست‌گرای ژاپن بود. از اکتبر امسال، پس از آن‌که ترامپ اعلام کرد نخست به ژاپن سفر خواهد کرد و سپس برای برگزاری نشست سران چین و آمریکا به کره جنوبی خواهد رفت، در داخل ژاپن—و حتی میان برخی افراد در چین—این تصور شکل گرفت که ترامپ در سفر به ژاپن قطعاً بر سر یک چارچوب همکاری با توکیو توافق خواهد کرد و سپس با دست پر برای تحت فشار قرار دادن چین وارد دیدار با پکن خواهد شد.

همراهی توکیو با ترامپ علیه چین؟

۲۸ اکتبر ۲۰۲۵، ناو هواپیمابر جورج واشنگتن در پایگاه دریایی آمریکا در یوکوسوکا ژاپن. دریابُد ساموئل پاپارو میزبان رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، و نخست‌وزیر ژاپن، سانائه تاکایچی، بود.

تاکایچی در آن زمان قصد داشت با ترامپ درباره دو موضوع گفت‌وگو کند. نخست، مسئله تایوان. ژاپن می‌داند که «اتحاد امنیتی آمریکا–ژاپن» ستون اصلی ساختار امنیتی پساجنگ آمریکا در منطقه آسیا–پاسیفیک است؛ اما «میخِ اتصال» این ساختار، تایوان است. اگر این میخ بیرون کشیده شود، کل چارچوب امنیتی فرو می‌ریزد و مسیرهای امنیتی ژاپن به جنوب شرق آسیا و دیگر مناطق به‌طور کامل قطع خواهد شد. بنابراین در صورت از دست رفتن نفوذ بر تایوان، محیط امنیتی ژاپن واقعاً با سرعت و شدت دچار وخامت می‌شود.

اما در موضوع تایوان، میان ژاپن و آمریکا دو سطح اختلاف وجود دارد:

سطح نخست این است که ژاپن معتقد است پس از بیان جمله «اگر تایوان دچار مشکل شود، یعنی ژاپن دچار مشکل شده»، اگر ژاپن بخواهد در مورد تایوان اقدامی انجام دهد، آمریکا باید همراهی کند؛ و این عملاً به وضعیتی منتهی می‌شود که ژاپن نقش اصلی را ایفا کرده و آمریکا نقش پشتیبان—حالتی مانند «دمِ سگ که سگ را می‌جنباند»—که امری غیرطبیعی و از نظر آمریکا نامقبول است. به‌ویژه با توجه به خلق‌وخوی ترامپ، او هرگز حاضر نیست بپذیرد که کشوری دیگر بر تصمیم‌های او اثرگذار یا مسلط شود.

سطح دوم اختلافی بزرگ‌تر است، یعنی برداشت متفاوت دو کشور از «حق دفاع جمعی». آمریکا معتقد است دفاع جمعی یعنی همان اجرای «پیمان امنیتی آمریکا–ژاپن»؛ در این پیمان آمده که اگر ژاپن مورد حمله قرار گیرد، آمریکا حمایت و مداخله می‌کند. اما دامنه، شدت و شیوه این حمایت—این‌که آیا مستقیماً وارد جنگ می‌شود یا کمک غیرمستقیم ارائه می‌دهد—به‌صورت دقیق مشخص نشده و ابتکار عمل کاملاً در دستان آمریکاست.

اما وظایف ژاپن کاملاً متفاوت است؛ اگر حمله‌ای صورت گیرد و دفاع جمعی فعال شود، ژاپن و آمریکا عملاً «یک روح و دو بدن» خواهند بود. نیروهای دفاع‌ازخود ژاپن باید دوشادوش ارتش آمریکا بجنگند؛ آنچه نیروی آمریکایی انجام می‌دهد، ژاپن هم باید انجام دهد. این بخش از تعهدات روشن‌تر و الزام‌آورتر است، در حالی که مواد پیمان امنیتی، از نظر تعهدات آمریکا، مبهم‌تر و انعطاف‌پذیرتر باقی مانده است.

از این رو، زمانی که ترامپ در ماه اکتبر از ژاپن دیدار کرد، سانائه تاکایچی قصد داشت دو موضوع را با او مطرح کند: نخست، مسئله تایوان؛ و دوم، اصلاح «پیمان امنیتی آمریکا–ژاپن» با هدف نشان دادن موضعی تهاجمی‌تر نسبت به چینِ سرزمین اصلی و کسب حمایت بیشتر آمریکا.

این اتحاد امنیتی از زمان شکل‌گیری‌اش تقریباً هر ده سال یک بار اصلاح شده است؛ اما آخرین بار در سال ۱۹۹۷ بازنگری شد و از آن پس تغییری نکرده است. دلیل اصلی این امر وجود یک «تعارض ساختاری» میان آمریکا و ژاپن است. به‌طور خلاصه، هرچه قدرت نسبی آمریکا در آسیا–پاسیفیک کاهش می‌یابد، وابستگی‌اش به ژاپن بیشتر می‌شود.

برای آمریکا، نخستین اصل یک اتحاد، «کنترل متحد» است. اما هرچه آمریکا بیشتر به متحد خود وابسته شود، کنترل آن متحد دشوارتر می‌شود. بنابراین هرچه واشنگتن بیشتر به ژاپن نیاز پیدا کند، بیشتر نیز تلاش می‌کند ژاپن را مهار کند. همین منطق در مورد اروپا نیز صدق می‌کند.

اما عملکرد ژاپن درست برعکس اروپاست. از دوران جونیچیرو کویزومی تا سال‌های طولانی نخست‌وزیری آبه، روند بسیار واضحی شکل گرفته: ژاپن خواهان عادی‌سازی و تبدیل‌شدن به یک کشور معمولی است. حال که آمریکا بیشتر به ژاپن نیاز دارد و نقش ژاپن مهم‌تر شده، توکیو نیز خواهان اختیارات بیشتر، جایگاهی برابر با آمریکا، و حتی نوعی «استقلال» است. این همان تعارض ساختاری میان دو کشور است.

همراهی توکیو با ترامپ علیه چین؟

۲۸ اکتبر ۲۰۲۵—دونالد ترامپ در دیدار با نخست‌وزیر ژاپن، سانائه تاکایچی، او را «هم‌پیمانی در بالاترین سطح» توصیف کرد.

ترامپ نخواست دستاوردهای دیدار بوسان دچار اخلال شود؛ به همین دلیل دو تماس تلفنی انجام شد

بر اساس اطلاعاتی که من دارم، در جریان سفر اخیر ترامپ به ژاپن، سانائه تاکایچی می‌خواست امتیاز بزرگی بدهد؛ یعنی حاضر بود از مطالبه «رهبری رابطه اتحاد» صرف‌نظر کند تا در مقابل، آمریکا سطح حمایت امنیتی از ژاپن را افزایش دهد. اما برخلاف انتظار توکیو، پس از ورود ترامپ به ژاپن—حتی در حالی که تاکایچی تمام تلاشش را کرد تا خواسته‌های او را تأمین کند—ترامپ نه درباره تایوان حرفی زد، نه درباره اصلاح «پیمان امنیتی آمریکا–ژاپن». او فقط درباره پول صحبت کرد و از ژاپن خواست هزینه‌های بیشتری بپردازد. همین امر موجب وحشت دولت ژاپن شد. پس از دیدار سران چین و آمریکا در بوسان نیز ترس جناح راست ژاپن دوچندان شد.

نخست، بر اساس زبان بدن و محتوای گفت‌وگوها، ترامپ نسبت به رئیس‌جمهور چین احترام زیادی نشان داد و هیچ‌کدام از آن تکبر و رفتار زورگویانه‌ای را که معمولاً هنگام دیدار با رهبران دیگر کشورها بروز می‌داد، از خود نشان نداد.
دوم، در گفت‌وگوی یک ساعت و چهل دقیقه‌ای سران چین و آمریکا—که احتمالاً ژاپن از طریق اعضای حاضر در تیم ترامپ از جزئیاتش آگاه شده—ترامپ هیچ موضوع منفی‌ای علیه چین مطرح نکرد: نه مسئله تایوان، نه ادعای «مازاد ظرفیت تولید»، نه موضوعات حقوق بشری، نه تبت و نه شین‌جیانگ. همه گفت‌وگوها حول همکاری‌های میان چین و آمریکا بود. و همین مسئله باعث شد ژاپنی‌ها به‌شدت نگران شوند.

به همین دلیل، سانائه تاکایچی از همان دوران برگزاری اجلاس APEC در بوسان شروع به تحریک چین کرد. او نه‌تنها رسماً با نماینده منطقه تایوان دیدار کرد، بلکه پس از آن با لحنی بسیار تند اعلامیه‌ای منتشر کرد و در آن مقام طرف مقابل را «مشاور ارشد دفتر ریاست‌جمهوری تایوان» خواند—که آشکارا عبور از خطوط قرمز چین است.

پس از بازگشت به ژاپن نیز، تاکایچی بار دیگر در پارلمان سخنانی تحریک‌آمیز بیان کرد؛ از جمله این‌که «وقوع بحران در تایوان می‌تواند تهدیدی حیاتی برای ژاپن باشد» و بنابراین ژاپن باید «حق دفاع جمعی» را فعال کند—که در عمل، تهدیدی ضمنی برای جنگ با چین محسوب می‌شود. در ظاهر، این یک اقدام تحریک‌آمیز علیه چین است، اما در واقع او می‌خواست ببیند ترامپ چگونه به چنین شرایطی واکنش نشان خواهد داد.

همراهی توکیو با ترامپ علیه چین؟

۲۸ اکتبر، گفت‌وگو و امضای سند مشترک میان سانائه تاکایچی و دونالد ترامپ

پس از آن، پاسخ قاطع چین را همه دیدند؛ و در مقابل، آمریکا تنها دو مقام نسبتاً کم‌اهمیت را برای واکنش رسمی فرستاد: جورج گلس، سفیر آمریکا در ژاپن، و تامی پیگوت، معاون سخنگوی وزارت خارجه آمریکا.

آن‌ها تنها تأکید کردند که «اتحاد امنیتی آمریکا–ژاپن تزلزل‌ناپذیر است و ماده پنجم شامل جزایر سنکاکو/دیائویو هم می‌شود»؛ اما این اظهارات فقط به قلمرو ژاپن و جزایر دیائویو محدود شد و هیچ اشاره‌ای به تایوان نشد.

سطح دو اظهارنظر اخیر آمریکا بسیار پایین بود. اگر مارکو روبیو، وزیر خارجه، یا سخنگوی کاخ سفید اظهارنظر می‌کردند، این یعنی واکنش در سطحی بالا. اما در واقع، ترامپ و روبیو هر دو کاملاً در سکوت فرو رفتند و وانمود کردند اصلاً چیزی نشنیده‌اند. حتی وقتی ترامپ در مصاحبه با مجری شبکه فاکس‌نیوز قرار گرفت، موضوع را منحرف کرد و تنها گفت: «بسیاری از متحدان ما، واقعاً دوست ما نیستند».

پس از آن، در ۱۷ نوامبر، ماساکی کانایی، مدیرکل اداره آسیا–اقیانوسیه وزارت خارجه ژاپن، راهی چین شد. پس از دیدار، تصویری از او در کنار لیو جین‌سونگ، مدیرکل آسیای وزارت خارجه چین، منتشر شد که صحنه‌ای بسیار معنادار بود. درست در همان روز ۱۷ نوامبر، آمریکا تمام سامانه‌های موشکی میان‌بُرد تایفون را که در ژاپن مستقر کرده بود، یک‌جا خارج کرد—در مجموع چهار یگان، شامل بیش از صد موشک.

همراهی توکیو با ترامپ علیه چین؟

به‌گفته کاربران چینی، ژست‌های سرد لیو جین‌سونگ و لباس الهام‌گرفته از جنبش چهارم مه، پیام روشنی داشت: چین نمی‌خواهد تصویری از آشتی بسازد و بر موضع قاطع خود درباره حاکمیت تأکید می‌کند.

زمانی که «تایفون» در پایگاه دریایی آمریکا در ایواکونی ژاپن مستقر شد، ژاپنی‌ها بسیار هیجان‌زده بودند. زیرا این سامانه—جز موشک‌های هسته‌ای—قوی‌ترین مجموعه موشکی در اختیار آمریکا محسوب می‌شود و قادر است موشک‌های کروز «تاماهاوک» را پرتاب کند و بردی حدود ۱۶۰۰ کیلومتر دارد. هنگام استقرار این سلاح‌ها، چین نیز رسماً اعتراض کرده و آن را عامل بی‌ثباتی منطقه اعلام کرده بود. اما اکنون آمریکا ناگهان هر چهار یگان را بیرون کشید.

این‌ها همان پس‌زمینه اصلی پیش از تماس تلفنی جدید میان روسای‌جمهور چین و آمریکا بود. با وجود همه این موارد، ترامپ همچنان نگران بود. یکی از دلایل تمایل دو طرف به انجام این تماس آن بود که پس از دیدار بوسان، هر دو کشور با تحولاتی جدی روبه‌رو شدند. در آمریکا، قضیه «طرح ۲۸ بندی آتش‌بس روسیه–اوکراین» مطرح شد که کل اروپا را آشفته کرد. در چین، واکنش بسیار تند و جدی به اظهارات اشتباه سانائه تاکایچی باعث نگرانی ترامپ شد. در واقع چین نیز نگران بود که این تحولات ممکن است نتیجه‌های توافق‌شده در دیدار بوسان را مخدوش یا منحرف کند.

به همین دلیل، وقتی ترامپ پیشنهاد تماس تلفنی داد، پکن فوراً موافقت کرد. از محتوای بیانیه‌ها پس از تماس نیز نکات جالبی می‌توان دید. ترامپ بلافاصله در شبکه‌های اجتماعی نوشت که چین از تلاش‌های او برای پیشبرد صلح در بحران روسیه–اوکراین حمایت می‌کند؛ در موضوع فنتانیل همراهی خواهد کرد؛ و خرید سویای آمریکا را افزایش می‌دهد تا کشاورزان آمریکایی خرسند شوند. در پایان جمله‌ای گفت که بسیار مهم بود:
«در ماه آوریل سال آینده به چین سفر خواهم کرد و پس از آن مشتاق سفر رئیس‌جمهور شی به آمریکا هستم».

این جمله چه معنایی دارد؟ یعنی هیچ‌یک از تصمیم‌ها و توافق‌هایی که در دیدار بوسان تعیین شد، تغییر نکرده و همه‌چیز طبق برنامه پیش می‌رود.

همراهی توکیو با ترامپ علیه چین؟

چین نیز در بیانیه خود بر موضوعی بسیار محوری تأکید کرد: مسئله تایوان یک موضوع داخلی چین است، و بازگشت تایوان به سرزمین مادری یک مسئله بزرگ مرتبط با نظم بین‌المللی پساجنگ. این در واقع هشداری مستقیم به ژاپن بود. این نخستین بار بود که چین در یک موضع‌گیری علنی چنین صریح درباره نظم پساجنگ سخن گفت. از زمان برقراری روابط دیپلماتیک در سال ۱۹۷۲، چین معمولاً در تعامل با ژاپن درباره «نظم پساجنگ» صحبت نمی‌کرد—این روسیه بود که این ادبیات را زیاد به کار می‌برد. زیرا ورود به بحث نظم پساجنگ مستقیماً به مفهوم «کشورهای شکست‌خورده» مربوط می‌شود.

این‌بار، ترامپ به‌وضوح اهمیت مسئله تایوان برای چین را درک کرد؛ و پس از پایان تماس، بلافاصله با سانائه تاکایچی تلفنی صحبت کرد که بی‌تردید نوعی نصیحت و تذکر در آن مستتر بوده است.

گوانچا: پس از گفت‌وگوی تلفنی رهبران آمریکا و ژاپن، سانائه تاکایچی از یک‌سو گفت: «رئیس‌جمهور ترامپ گفته ما دوستان بسیار خوبی هستیم و هر زمان خواستید با من تماس بگیرید.» اما وقتی درباره این پرسیده شد که آیا در مورد روابط چینژاپن و مسأله تایوان صحبت شده یا نه، با این بهانه که «جزئیات قابل افشا نیست» از پاسخ طفره رفت. ارزیابی شما چیست؟

هوانگ جینگ: من در مورد ترامپ یک الگوی رفتاری را مشاهده کرده‌ام: هر زمان با یک رهبر خارجی گفت‌وگویی خوشایند و صمیمی داشته باشد، فوراً به خود می‌بالد و در شبکه‌های اجتماعی پست می‌گذارد—چه بعد از صحبت با رهبران روسیه، اتحادیه اروپا یا چین. اما این‌بار، پس از گفت‌وگو با تاکایچی سانائه، هیچ واکنشی از او ندیدیم، درست است؟ این خود گویای همه چیز است.

از سوی دیگر، پاسخ علنی سانائه تاکایچی در واقع بسیار ناشیانه بود. او گفت اتحاد آمریکا–ژاپن «بسیار نزدیک» است و ترامپ او را «دوست خوبش» صدا زده پس می‌تواند هر زمان با او تماس بگیرد. این حرف‌ها بیشتر شبیه تلاش برای لاپوشانی یک مسئله تلخ است. اتحاد آمریکا و ژاپن واقعیتی بدیهی است؛ تو که نخست‌وزیر ژاپن هستی، طبیعی است بتوانی هر وقت لازم باشد با رئیس‌جمهور آمریکا تماس بگیری—نیازی نیست آن را این‌قدر برجسته و تکرار کنی. این نحوه صحبت کردن بیشتر نشانه اضطراب و عدم اطمینان اوست.

نکته مهم‌تر این است که تاکایچی درباره این‌که ترامپ در مورد روابط چین–ژاپن چه گفته، به بهانه ملاحظات دیپلماتیک حاضر نشد توضیح بدهد. اولاً، واقعاً چیزی برای گفتن ندارد؛ ثانیاً نگران است اگر چیزی را علنی بیان کند، ممکن است ترامپ ناراحت شود. این‌که ترامپ گفته «می‌توانی هر زمان با من تماس بگیری»، معنای واقعی‌اش این است که: «از این به بعد قبل از اینکه اقدامی انجام دهی که ممکن است دردسر درست کند، اول با من هماهنگ کن و گزارش بده—مبادا من را در موقعیت انفعال قرار دهی».

در حال حاضر، درباره گفت‌وگوی رهبران آمریکا و ژاپن، کل ژاپن هنوز از محتوای واقعی آن بی‌اطلاع است. معمولاً پس از گفت‌وگوی تلفنی رئیس‌جمهور آمریکا با رهبر یک متحد نزدیک، دست‌کم باید یک بیانیه کوتاه منتشر شود. اما اکنون ترامپ سکوت کرده، تاکایچی سانائه چیزی نمی‌گوید، وزارت خارجه ژاپن هم جرئت اظهار نظر ندارد. همین کافی است تا باور کنیم محتوای صحبت‌ها برای تاکایچی چندان خوشایند نبوده و از آن‌سو ترامپ هم چندان راضی نبوده—اگر راضی بود، مثل همیشه همان لحظه در شبکه‌های اجتماعی جار می‌زد.

بنابراین احتمال قابل توجهی وجود دارد که تاکایچی سانائه در تماس تلفنی با ترامپ با او اصطکاک پیدا کرده یا پاسخ‌هایی داده که موجب نارضایتی ترامپ شده است.

همراهی توکیو با ترامپ علیه چین؟

در ۲۵ نوامبر، وقتی از توشیمیتسو موتگی، وزیر خارجه ژاپن پرسیده شد که آیا ترامپ یا روبیو صراحتاً حمایتشان از ژاپن را اعلام کرده‌اند یا نه، او چند بار وانمود کرد سؤال را نشنیده و از پاسخ مستقیم طفره رفت.

گوانچا: اخیراً برخی رسانه‌های ژاپنی خبر داده‌اند که تاکایچی ممکن است در ۲۶ دسامبر(۵ دی) به معبد یاسوکونی برود. به‌نظر شما چین در آینده چه اقدامات دیگری می‌تواند در برابر ژاپن انجام دهد؟

هوانگ جینگ: پیش از هر چیز، فکر می‌کنم درباره تمرکز افکار عمومی روی «اقدامات تلافی‌جویانه چین علیه ژاپن» قدری برداشت‌های ناقص یا حتی انحرافی وجود دارد. بیش از آنکه هشدارهای گردشگری، ممنوعیت واردات محصولات دریایی و ... مهم باشند، تغییر بنیادین در گفتمان دیپلماتیک چین نسبت به ژاپن اهمیت دارد—تغییری که مستقیماً به «نظام بین‌المللی پساجنگ» اشاره می‌کند.

ما چند نکته مهم را دیده‌ایم:

۱. فو تسونگ، نماینده دائم چین در سازمان ملل، نامه‌ای بسیار صریح و شدیداللحن به دبیرکل سازمان ملل، آنتونیو گوترش، فرستاده و آن را برای همه اعضای سازمان ملل نیز ارسال کرده است—کاری که تاکنون سابقه نداشته است.

۲. چین برای اولین بار بسیار صریح به ژاپن گفته: «تو کشور شکست‌خورده جنگ جهانی دوم بوده و اکنون در حال نقض نظم پس از جنگ هستی».

۳. چین «بند دشمن» را دوباره مطرح کرده است. در مواد ۵۳، ۷۷ و ۱۰۷ منشور ملل متحد صراحتاً آمده که اگر آلمان یا ژاپنِ شکست‌خورده تهدیدی نظامی ایجاد کنند، کشورهای پیروز جنگ می‌توانند حتی بدون مجوز شورای امنیت، مستقیماً اقدام نظامی و حتی اشغال انجام دهند.

۴. و نهایتاً موضوع اوکیناوا را مطرح کرد. در سال ۱۹۷۱ دولت نیکسون تنها حق اداره اوکیناوا را به ژاپن بازگرداند، نه حاکمیت را. اکنون چین مطرح کردن مسئله «حقوق بومیان اوکیناوا» را به این معنا مطرح کرده که: اوکیناوا ملک تو نیست؛ تنها اداره‌اش دست توست، نه مالکیتش.

این چهار اقدام فشار بی‌سابقه‌ای بر دولت ژاپن وارد کرده است. درست است که سانائه تاکایچی پشتیبانی گسترده راست‌گرایان را دارد و برایش دشوار است حرف‌هایش را پس بگیرد، اما به‌نظر من محتمل‌ترین راه‌حل قابل‌قبول این است:

تاکایچی، دفتر نخست‌وزیری، یا وزارت خارجه ژاپن یک بیانیه رسمی منتشر کنند و بار دیگر تأکید کنند «بیانیه مشترک چین–ژاپن در سال ۱۹۷۲ همچنان معتبر است و ژاپن همچنان به مواضع قیدشده در آن پایبند است».

مهم‌ترین بخش آن بیانیه چیست؟ این است ‌که: «جمهوری خلق چین تنها دولت قانونی نماینده چین است، و تایوان بخشی از خاک چین است».
و اگر دولت ژاپن مجبور شود دوباره این حرف‌ها را علنی تکرار کند، عملاً یعنی تاکایچی سیلی را به صورت خودش می‌زند.

اخیراً کابینه ژاپن اعلام کرد که «به هیچ‌وجه سخنان تاکایچی را پس نمی‌گیرد.» اما دلیلشان چیست؟ می‌گویند: «موضع ژاپن درباره مسئله تایوان هیچ تغییری نکرده است.»

بسیار خب! پس باید این موضع را شفاف بیان کنند. اگر واقعاً به بیانیه ۱۹۷۲ پایبندند، باید علناً همان مفاد را دوباره بگویند؛ اگر هم فقط به تعبیر مبهم «موضع تغییر نکرده» بسنده می‌کنند، ببخشید—دولت ژاپن باید همچنان «درس پس بدهد».

۲۶ دسامبر یک نقطه زمانی بسیار مهم خواهد بود. اگر تاکایچی سانائه در آن روز جرأت کند به یاسوکونی برود، بعد از آن باید آماده مواجهه با موجی از فشار بی‌وقفه باشد. رک بگویم: «کارهای زیرجلکی» را که همه بلدند! مگر آمریکا در گذشته با ما کم چنین «حرکات کوچکی» انجام داد؟ مثل حادثه «کشتی یین‌هه» در دهه ۹۰.

همراهی توکیو با ترامپ علیه چین؟

کشتی چینی یین‌هه که در سال ۱۹۹۳ با اتهام بی‌اساس حمل مواد شیمیایی، توسط آمریکا در دریا متوقف و بازرسی شد؛ بازرسی‌ها نشان داد هیچ مدرکی وجود ندارد.

البته چین و ژاپن به‌خاطر زیارت یاسوکونی جنگی راه نخواهند انداخت، اما پاسخ متقابلِ مشابه چرا که نه؟ مثلاً ایجاد یک وضعیت—مثل توقیف یک کشتی ژاپنی در آب‌های آزاد—و ببینیم دولت ژاپن چطور واکنش نشان می‌دهد. البته دیپلماسی چین همیشه مبتنی بر رفتار شرافتمندانه است؛ اما این بدان معنا نیست که ما «راه و رسم مقابله به مثل» را بلد نیستیم—به‌ویژه وقتی تحریک از طرف ژاپن آغاز شده باشد؛ موضوع کاملاً فرق می‌کند.

بنابراین این ماجرا در واقع فرصتی است برای چین تا در شرق آسیا «قدرت‌نمایی» کند. اگر غرور و تهاجم جناح راست ژاپن سرجایش نشانده نشود، دردسرهای آینده بیشتر خواهد شد. ژاپن هم مانند فیلیپین نیست که نسبتاً راحت مدیریت شود. ما چینی‌ها همیشه بر تعادل ترکیب «هویج و چماق» تأکید داریم. اما در عمل، این ترتیب باید معکوس شود: اول چماق و بعد هویج. تا وقتی ابهت و اقتدار شکل نگرفته، هویج و لطف از کجا بیاید؟ تاکایچی عملاً به ما فرصتی داده است تا دقیقاً همین کار را انجام دهیم.

گوانچا: در حالی‌ که افکار عمومی داخل چین از رفتار سیاستمداران ژاپنیکه بی‌اعتنا به درس‌های تاریخ بارها چین را تحریک می‌کنندبشدت خشمگین است، آیا نباید بر «اخلاقی بودن موضع چین» و «پرداختن به روابط پکنتوکیو از منظر حفظ نظم پساجنگ» نیز تأکید کرد؟

هوانگ جینگ: واقعاً احساس می‌کنم در افکار عمومی داخل، نوعی انحراف جهت‌دار در شکل‌گیری احساسات دیده می‌شود. درباره‌ی آخرین تماس تلفنی رؤسای جمهور چین و آمریکا، تمرکز بیش از حد بر «مسئله تایوان» بوده است—رسانه‌ها هم همین‌طور. اما به‌نظر من نقطه اصلی این است که چین از مسئله تایوان برای هشدار دادن به ژاپن استفاده کرده است.

بعضی از رسانه‌های غیررسمی هم که می‌گویند «آمریکا فهمیده و به روند وحدت سرزمینی چین احترام گذاشته»، باید گفت این ادعاها نادرست و خارج از چارچوب است—احتمالاً برخی «ارتش سایبری» هم از فرصت استفاده کرده‌اند تا فضا را گل‌آلود کنند.
حل مسئله تایوان در چارچوب نقشه راه و ریتمی انجام می‌شود که خود ما تعیین کرده‌ایم؛ نباید اجازه داد کسی برای ما «خط تعیین کند».

از سوی دیگر، نگاه ما نسبت به ژاپن باید از «فریاد زدن و خشم‌های هیجانی» به سمت توجه به واقعیت‌های حقوقی و ساختاری نظم پس از جنگ جهانی دوم هدایت شود. باید از خود بپرسیم نظم بین‌المللی پس از جنگ چگونه طراحی شد؟ چه مقرراتی دارد؟ چرا حرف‌های تاکایچی سانائه تعرض به این نظم است؟ این مسیر مردم را به تفکر عقلانی‌تری سوق می‌دهد.

برای نمونه، حداقل سه مسئله را می‌توان روشن‌تر بیان کرد:

۱. چرا تاکایچی سانائه دقیقاً اکنون علیه چین تحریک‌آمیز ظاهر شد؟
پشت این ماجرا مجموعه کامل راست‌گرایان ژاپن قرار دارد. در شرایطی که توازن بین‌المللی با سرعت در حال تغییر است و ژاپن از قدرت‌گیری چین دچار اضطراب عمیق شده، جریان راست‌گرا ریسک بزرگی کرده و این اقدام نه‌تنها آزمایش چین بود، بلکه آزمایش آمریکا نیز بود.

۲. چرا رئیس‌جمهور چین در تماس با ترامپ بر حفظ نظم پساجنگ تأکید کرد؟
چون چین یکی از بنیان‌گذاران و نگهبانان اصلی این نظم است. این موضوع به چین جایگاه اخلاقی و سیاسی مهمی می‌دهد و ابزار فشار مشروع در اختیار ما قرار می‌دهد.

۳. چرا واکنش چین به راست‌گرایان ژاپن فقط نمایش قدرت نیست، بلکه انجام مسئولیت یک کشور بزرگ است؟
نظم پس از جنگ، پایه صلح چند دهه گذشته در آسیا–اقیانوسیه بوده است. برخورد شدید چین با اظهارات تحریک‌آمیز امثال سانائه تاکایچی، تنها دفاع از منافع ملی نیست؛ بلکه دفاع از نظم صلح‌آمیز منطقه‌ای است—نظمی که امنیت منطقه بر آن بنا شده است. این موضوع آمریکا را هم وارد صحنه می‌کند، زیرا امنیت منطقه‌ای برای واشنگتن نیز اهمیت دارد.

بنابراین، واکنش قاطع چین نسبت به ژاپن قبل از آنکه نمایش قدرت باشد، انجام وظیفه یک قدرت بزرگ است—این باید برجسته شود. اگر این جریان مهار نشود، نه‌تنها روابط چین–ژاپن رو به وخامت می‌رود و خطراتی ایجاد می‌کند، بلکه کل نظم پس از جنگ را تضعیف کرده و بنیان صلح در آسیا–اقیانوسیه را متزلزل می‌کند.

به بیان دیگر، ما به‌عنوان یک کشور بزرگ، اولاً درگیر «دعواهای کوچک» نمی‌شویم؛ ثانیاً اگر هم لازم باشد ژاپن را «تنبیه» کنیم، این کار را شفاف، مشروع و از موضع برتر اخلاقی انجام می‌دهیم.

پایان/

۱۴ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۰
کد خبر: 33974

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 7 + 0 =